اشاره

موضوع ازدواج و خانواده و مسائل مربوط به آن، یکی از محوری ترین موضوع هایی است که در سخنان مقام معظم رهبری بارها به آن اشاره شده است. چنان که می دانیم، ازدواج، رخدادی اثرگذار و سرنوشت ساز در زندگی انسان هاست، و اینکه در اثر ازدواج، چه سرنوشتی برای انسان رقم بخورد، به شناخت درست پسر و دختر از یکدیگر پیش از ازدواج، آگاهی آنها از رمز و رازهای ازدواج و پیدا کردن زوجی مناسب با سطوح اعتقادی، فرهنگی، علمی و اقتصادی خویش وابسته است.



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 12 بهمن 1394برچسب:ازدواج,حیات طیبه,مرکز تحکیم خانواده حیات طیبه,, | 17:34 | نویسنده : حیات طیبه |

حیات طیبه حضرت زهرا(سلام الله علیها)، محور «خانواده الگو»

چگونه زیستن و معاشرت کردن با همسر و فرزندان و سامان بخشی به امور خانه و زندگی که در حیات طیبه حضرت زهرا(س) بود، به عنوان «الگوی خانواده ها» خانه و خانواده او را به عنوان یک «خانواده الگو» مطرح ساخته است. درس محبت در خانه حضرت زهرا(س) به طور کامل ارایه می شد و آن حضرت که خود از سرچشمه محبت و عطوفت رسول خدا(ص) سیراب شده و قلبش کانون محبت به همسرو فرزندانش بود، در این جهت نیز وظیفه مادری خود را به بهترین شکل انجام می داد.

 

 

 

ادامه گفتار در ادامه مطلب



ادامه مطلب

حاج آقای دولابی و پندهای تربیتی

فرزند تا هفت سال سلطان است و باید از او فرمان برد، هفت سال دوم وزیر است و باید او را مشاور قرار داد و از او نظر خواست ، بعد از آن عبد میشود و فرمان خدا و خوبان را می برد.

- دختر رحمت و پسر نعمت است. رحمت شمارا حفظ میکند ، نعمت را شما باید حفظ کنید. نعمت را باید مواظبت کرد ، ولی رحمت صاحبش را مراقبت و حفظ میکند. رحمة للعالمینی پیامبر اکرم (ص) هم در حضرت زهرا تبلور یافته است .

- بچه ها را خیلی نهی نکنید ، چون فطرتشان خراب میشود.

- وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون این که کسی به او بگوید وضو گرفت و در گوشه خلوتی نماز خواند ، بدان که نماز فرزندت را گرفت. سجده شکر به جا بیاور . مبادا از آن پس او را برای نماز خواندن تحریک کنی.

- جوانان این زمان ، تحریک را دوست ندارند. نمیخواهد آنها را خیلی امر به معروف و نهی از منکر کنید ، آنها فطرتا در راه هستند. با اخلاق و صفات شایسته ، و با نیت خوب و دعای خیر در حق آنها ، کار کنید و آنها را به سمت کمالات ببرید. آنها را باید با نماز دوست کنید، نه اینکه فقط نمازخوان کنید. کار بعضی ها ، بی نماز کردن مردم است . آنها با امر و نهی زیاد و مردم آزاری ، جوانها را تارک الصلاة میکنند، مقدس مآبها و افراد سخت گیر کارها را خراب تر میکنند.

- بچه ها خوبند ، قشنگند. به بچه ها خیلی ور نروید. اغلب پدر و مادرها به قصد خوبی کردن به بچه ها و تربیت آنها ، بچه ها را خراب میکنند ، چون علم ندارند. حالا که علم نداریم و نمیتوانیم درست کنیم اقلا به حال خودشان بگذاریم و دائم به آنها امر و نهی نکنیم و اذیتشان نکینم. با همین به اصطلاح تربیت کردن هاست که پدر و مادرها بچه ای را که با فطرت متولد شده است به راست یا چپ منحرف میکنند و یواشکی آنها را یهودی یا نصرانی میکنند. به نظر من اصلا به بچه دست نزنید. خودت درست راه برو ، بچه که در کنارتو است همین که تو را میبیند ، برای ساخته شدنش کافیست. چقدر ائمه فرمودند : مردم را با عملتان و نه با زبانتان به راه دین دعوت کنید.



لطفا مطالعه بفرمایید!!!

اوایل انقلاب مجله خانوادگی چاپ میشد بنام " زن روز" که خیلی در بین خانم ها و آقایون طرفدار داشت. توی یکی از شماره های این مجله جوانی ۱۶ یا ۱۷ ساله نامه ای به دفتر مجله میفرستد که سردبیر تصمیم میگیرد که این نامه رو عینا در مجله چاپ کند. جوان نوشته بود:

من پسر جوانی هستم که در یک خانواده کاملا مرفه زندگی میکنم، پدر و مادرم هر دو پزشک هستند و من تک فرزندم و در خانه تنهام. الان که دارم این نامه رو می نویسم اوایل تعطیلات تابستون است و ما در خانه یک مهمان ناخوانده داریم که به دعوت پدر و مادرم آمده تهران که در طول روز همصحبتی داشته باشم حوصله ام سر نرود و از آنجاییکه مزاحم آسایش و آرامش من شده میگویم ناخوانده. ایشون دختر خاله منه که دو سال از من کوچکتر است. من خودم اهل نمازوروزه وخداوپیغمبرم اما دخترخاله من متاسفانه با وجودیکه چندسالی است که به سن بلوغ رسیده به گفته خودش حتی یک رکعت هم نماز نخوانده است. وقتی به پدر و مادرم اعتراض میکنم که او نامحرم است و نباید ما دو نفر در خانه تنها باشیم به من میخندند و مسخره میکنند. منم هر وقت به حرفهایم میخندند دلم میگیرد و میروم تو اتاقم و نوار روضه آقای کافی را میگذارم و برای تنهایی و مظلومیت خودم و به حال مظلومیت آقا اباعبدالله گریه میکنم.... حالا که این نامه را دارم برای مجله شما مینوسم به یک مشکل بزرگی برخورده ام و از شما راهنمایی میخواهم. چند روزیست که دختر خاله ام به من پیشنهادهایی میدهد و از من میخواهد که با هم گناه کنیم. راستش را بخواهید من دلم نمی خواهد گناه کنم اما حس میکنم قدرت شیطان خیلی بیشتر از ایمان من است و من میترسم که به گناه بیفتم و از شما راه چاره میخواهم.... مسیولان مجله جوابی به این نامه نمیدهند و فقط عین نامه را چاپ میکنند... بعد از دو ماه دوباره همان جوان نامه دیگری به دفتر مجله می فرستد که مضمونش اینطور بوده : سلام، من همان جوانی هستم که دو ماه پیش براتون از خودم گفتم و نامه نوشتم . خیلی منتظر جواب نامه ام شدم اما انگار انتظار من فایده ای نداشت. من تو این مدت خیلی با خودم کلنجار رفتم و هر روز که پدر و مادرم به محل کارشون میرفتند من از ترس گناه تا غروب سعی میکردم خودم را بخواب بزنم و از اتاقم بیرون نروم ، دختر خاله ام به محض بیدار شدن می آمد سروقت من و دایما مثل شیطان در هیبت یک مار دور من می پیچید ومن هم از ترس گناه تو رختخوابم به خودم می پیچیدم و می لرزیدم، چند باری هم با خجالت موضوع را با پدر و مادرم مطرح کردم اما آنها بی تفاوت بودن و مثل همیشه به من میخندیدند. الان که این نامه را براتون مینویسم اوایل شهریور ماهه و یک ماه دیگر مدرسه ها باز میشوند ، من می توانم این یک ماه رو تحمل کنم اما دختر خاله ام میخواهد کاری انجام دهد که دیگر تحملش برای من خیلی خیلی سخت و غیر ممکن است. او از مادرم خواسته که با خاله ام صحبت کند و اجازه بگیرد برای درس خواندن به تهران بیایید و با ما زندگی کند و من میدانم که اگر به تهران بیایید در یکی از همین روزها من را مجبور به گناه میکند برای همین من تصمیم گرفتم خودم را از شر این شیطان آدم نما راحت کنم. من بدون اینکه خانواده‌ام بفهمند برای رفتن به جبهه نام نویسی کرده ام و میخواهم برای همیشه از تهران بروم. شنیدم تو جبهه گناه وجود ندارد، شنیدم آنجا همه رزمندگان پاک هستند و دایما شبانه روز حرف از خدا و امام حسین(ع) است، تصمیم جدی گرفتم که به جبهه بروم... دو سال بعد از این ماجرا ، دختر خاله پسر عکسی به مجله میفرسته و ایشون کسی نبوده جز "شهید امیر حاج امینی"

روحش شاد و راهش پر رهرو



گیلان،رشت ،خیابان امام خمینی ،(آرد کوبی) اول خیابان حسام ،روبروی آزمایشگاه رازی ،ساختمان چایبخش-شماره تماس 33326470 شماره همراه 09114302457



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد